مقاله اصلی توسط Odaily (Wenser)
اخیراً، بنیانگذار Alliance DAO با نام qw (@QwQiao) دیدگاه شگفتانگیزی را مطرح کرد: "خندقهای دفاعی بلاک چین محدود هستند،" و خندق دفاعی بلاکچین عمومی L1 را تنها 3/10 ارزیابی کرد.
این اظهارنظر به سرعت طوفانی در جامعه ارز دیجیتال خارج از کشور به راه انداخت و بحثهای داغی را میان سرمایهگذاران خطرپذیر کریپتو، سازندگان بلاکچین عمومی و رهبران فکری برانگیخت. شریک Dragonfly با نام Haseeb با عصبانیت پاسخ داد که ارزیابی "خندقهای دفاعی بلاک چین با نمره 3/10" کاملاً مضحک است، و حتی Santi بنیانگذار Aave، که از فضای قماربازی در این صنعت متنفر است، هرگز باور نداشته که بلاک چین "خندق دفاعی ندارد."
بحثها درباره اهمیت، ارزش و مدلهای کسبوکار بلاک چین و ارزهای دیجیتال در طول چرخه بارها و بارها ظاهر میشوند. صنعت کریپتو بین آرمانها و واقعیت در نوسان است: مردم آرمانهای اولیه غیرمتمرکزسازی را گرامی میدارند در حالی که مشتاق جایگاه و به رسمیت شناخته شدن توسط امور مالی سنتی هستند، اما همچنین عمیقاً در خودتردیدی غرق شدهاند و میپرسند آیا این فقط یک کازینوی بستهبندی شده است. ریشه همه این تناقضات ممکن است در اندازه آن نهفته باشد—کل ارزش بازار صنعت کریپتو حدود 3-4 تریلیون دلار در نوسان بوده است، که هنوز در مقایسه با غولهای مالی سنتی با مقیاسهای صدها میلیارد یا حتی تریلیونها دلار ناچیز است.
به عنوان فعالان این حوزه، همه ما روانشناسی متناقضی از تکبر و حقارت را به اشتراک میگذاریم. تکبر از تعهد اولیه ما به آرمانهای ساتوشی ناکاموتو برای غیرمتمرکزسازی ارز فیات و روح غیرمتمرکزسازی ناشی میشود، و از این واقعیت که صنعت کریپتو واقعاً به یک بخش مالی نوظهور تبدیل شده است که به تدریج توجه، پذیرش و مشارکت جریان اصلی را جلب میکند. احساس حقارت شاید از این احساس ناشی میشود که آنچه ما انجام میدهیم کاملاً شرافتمندانه نیست، پر از رقابت بیرحمانه، بازیهای با جمع صفر، خون، اشک، تلخی و درد است. به طور خلاصه، محدودیتهای مقیاس صنعت باعث این اضطراب دورهای درباره هویت، خودتردیدی و خودانکاری میشود.
امروز، ما موضوع "رتبهبندی کسبوکار خندق دفاعی" پیشنهادی توسط qw را به عنوان مثالی برای بحث درباره مشکلات موجود و مزایای اصلی صنعت کریپتو در نظر میگیریم.
این بحث داغ صنعتی درباره اینکه آیا خندق دفاعی در صنعت کریپتو وجود دارد، در واقع از بیانیهای که توسط Frankie، عضو تحقیقاتی تیم Paradigm مطرح شد، نشأت گرفت: "بزرگترین حقهای که شیطان تا به حال انجام داده، متقاعد کردن کاربران کریپتو به این بود که نقدینگی یک خندق دفاعی است." (یادداشت Odaily Planet Daily: نقل قول اصلی "بزرگترین حقهای که شیطان تا به حال انجام داده، متقاعد کردن افراد کریپتو به این بود که نقدینگی یک خندق دفاعی است.")
واضح است که Frankie، یک سرمایهگذار خطرپذیر "خالص"، تا حدی نسبت به ذهنیت رایج "نقدینگی همه چیز است" در صنعت کریپتو فعلی بیاعتنا است. در نهایت، سرمایهگذاران و متخصصان تحقیقاتی با مزایایی در تأمین مالی و اطلاعات، اغلب ترجیح میدهند پول خود را در پروژهها و کسبوکارهایی با پشتیبانی واقعی کسبوکار سرمایهگذاری کنند که جریان نقدی واقعی ایجاد میکنند و به طور مداوم بازده مالی ارائه میدهند.
این دیدگاه توسط بسیاری در بخش نظرات نیز تکرار شد:
البته، بسیاری از افراد نیز مخالف بودند.
سپس توییت بنیانگذار Alliance DAO، qw درباره "رتبهبندی خندق دفاعی" منتشر شد:
از نظر او، خندق دفاعی بلاک چین (بلاکچین عمومی) خود بسیار محدود است و نمره آن تنها 3/10 است.
qw همچنین اظهار داشت که نمره پایینتر خندق دفاعی لزوماً چیز بدی نیست، اما به این معنی است که تیم باید بتواند به طور مداوم در نوآوری پیشرو باشد، در غیر این صورت به سرعت جایگزین خواهد شد. متعاقباً، شاید با احساس اینکه رتبهبندی اولیه بیش از حد عجولانه بوده است، آنها برخی رتبهبندیهای تکمیلی را در بخش نظرات اضافه کردند:
البته، با دیدن qw که به طور باشکوهی نقش یک "منتقد انتقادی" را به عهده گرفته است، علاوه بر بحث درباره "سیستم خندق دفاعی"، برخی در بخش نظرات نیز طعنه و تمسخر نامربوطی نسبت به اظهارات qw ارائه دادند. یک نفر حتی پرسید، "درباره آن پلتفرمهای افتضاح راهاندازی توکن که در آنها سرمایهگذاری کردی چطور؟" (یادداشت Odaily Planet Daily: پس از سرمایهگذاری در pump.fun، سرمایهگذاریهای بعدی Alliance DAO در پلتفرمهای راهاندازی توکن با یک کلیک (مانند Believe) عملکرد ضعیفی داشتند؛ او خودش حتی نمیخواست آنها را رتبهبندی کند.)
این موضوع بسیار بحثبرانگیز بود که باعث شد شریک Dragonfly، Haseeb بعداً با عصبانیت صحبت کند.
در پاسخ به "سیستم رتبهبندی خندق دفاعی" qw، شریک Dragonfly، Haseeb با عصبانیت پاسخ داد: "چی؟ 'خندق دفاعی بلاک چین: 3/10'؟ این کمی مضحک است. حتی Santi هم باور ندارد که بلاکچینهای عمومی 'خندق دفاعی ندارند'."
اتریوم برای 10 سال متوالی تسلط داشته است، با صدها چالشگر که بیش از 10 میلیارد دلار جمعآوری کردهاند تا سهم بازار را تصاحب کنند. پس از یک دهه تلاش رقبا برای شکست آن، اتریوم هر بار با موفقیت از تخت خود دفاع کرده است. اگر این نشان نمیدهد که اتریوم یک خندق دفاعی دارد، پس من واقعاً نمیدانم خندق دفاعی چیست.
در بخش نظرات این توییت، qw نیز نظر خود را داد: "آنچه شما گفتید همه درباره نگاه به گذشته ('دهه گذشته') است و از نظر واقعیت نادرست است (اتریوم دیگر در چندین معیار بر تخت نیست)."
این دو سپس برای چندین دور درباره سؤالات "خندق دفاعی دقیقاً چیست؟" و "آیا اتریوم اصلاً خندق دفاعی دارد؟" بحث کردند. qw حتی پستی را که در نوامبر منتشر کرده بود مطرح کرد و اشاره کرد که ایده او از "خندق دفاعی" در واقع درآمد/سود بود. با این حال، Haseeb بلافاصله یک مثال نقض ارائه داد—پروژههای کریپتوی زمانی محبوب مانند OpenSea، Axie و BitMEX، در حالی که درآمد قابل توجهی تولید میکردند، در واقع خندق دفاعی نداشتند. خندق دفاعی واقعی باید با این معیار قضاوت شود که آیا میتواند توسط رقبا جایگزین شود یا خیر.
Marissa، مدیر مدیریت دارایی در Abra Global، نیز به بحث پیوست: "من موافقم (با دیدگاه Haseeb). اظهارات qw کمی عجیب است—هزینههای تغییر و اثرات شبکه میتوانند یک خندق دفاعی قوی باشند—سولانا و اتریوم اینها را دارند، و من فکر میکنم آنها با گذشت زمان از سایر بلاکچینهای عمومی قویتر خواهند بود. هر دو برندهای قوی و اکوسیستمهای توسعه دارند، که آشکارا بخشی از خندق دفاعی هستند. شاید او به سایر بلاکچینهای عمومی اشاره میکرد که این مزایا را ندارند."
Haseeb به طعنه خود ادامه داد: "qw فقط بهانه میآورد و دنبال دردسر است."
بر اساس بحث فوق، شاید باید "خندق دفاعی واقعی" بلاکچینهای عمومی در صنعت ارزهای دیجیتال را تجزیه کنیم و مشخص کنیم که واقعاً چه جنبههایی را شامل میشود.
به نظر من، دلیل اینکه "سیستم رتبهبندی خندق دفاعی" qw تا حدی ناسازگار است، عمدتاً به این دلیل است که:
اولاً، معیارهای امتیازدهی آن فقط موقعیت فعلی صنعت و درآمد را در نظر میگیرد و ارزیابی چندبعدی را نادیده میگیرد. چه شرکتهای زیرساختی مانند Microsoft، Apple و Amazon Web Services، یا غولهای پرداخت مانند Visa و Mastercard، دلیل اصلی که QW امتیازات بالایی میدهد، مدل درآمدی قوی آنها است. این به وضوح مزیت رقابتی یک شرکت بزرگ را بیش از حد ساده و سطحی میکند. علاوه بر این، بدیهی است که سهم بازار جهانی Apple غالب نیست، و غولهای پرداخت مانند Visa نیز با چالشهایی مانند بازارهای در حال کوچک شدن و کسبوکار منطقهای در حال کاهش مواجه هستند.
دوماً، پیچیدگی و منحصر به فرد بودن بلاکچینهای عمومی و پروژههای کریپتو در مقایسه با کسبوکارهای اینترنتی سنتی را نادیده میگیرد. به عنوان چالشگران سیستم ارز فیات، ارزهای دیجیتال و فناوری بلاک چین، و حتی بلاکچینهای عمومی و پروژههای کریپتوی بعدی، بر اساس ماهیت ذاتی "ناشناس بودن" و "مبتنی بر گره" شبکههای غیرمتمرکز هستند، که اغلب توسط کسبوکارهای سنتی مبتنی بر درآمد دستنیافتنی هستند.
بر این اساس، من معتقدم مزیت رقابتی کسبوکارهای بلاکچین عمومی عمدتاً در هفت جنبه زیر نهفته است، که شامل:
1. فلسفه فناوری. این همچنین بزرگترین مزیت و ویژگی متمایزکننده شبکه بیت کوین، شبکه اتریوم، شبکه سولانا و بیشمار پروژههای بلاکچین عمومی است. تا زمانی که بشریت نسبت به سیستمهای متمرکز، دولتهای استبدادی و سیستمهای ارز فیات محتاط باشد و مفهوم افراد حاکم و دیدگاههای مرتبط را بپذیرد، تقاضای واقعی برای شبکههای غیرمتمرکز همیشه وجود خواهد داشت.
2. کاریزمای بنیانگذار. ساتوشی ناکاموتو پس از اختراع بیت کوین و اطمینان از عملکرد روان شبکه بیت کوین ناپدید شد، علیرغم داشتن صدها میلیارد دلار دارایی بیتفاوت ماند؛ ویتالیک بوترین، از یک گیمر شیفته World of Warcraft که در دست شرکت بازی رنج میبرد، به یکی از بنیانگذاران اتریوم تبدیل شد و قاطعانه سفر دشوار غیرمتمرکزسازی خود را آغاز کرد؛ بنیانگذار سولانا، Toly و دیگران در اصل نخبگانی از شرکتهای بزرگ آمریکایی بودند، اما مایل به توقف در آنجا نبودند، آنها مسیر ساخت "اینترنت سرمایه" را آغاز کردند، چه برسد به بلاکچینهای عمومی مختلف که بر میراث شبکه Meta Libra با استفاده از زبان Move ساخته شدهاند. کاریزما و جذابیت شخصی بنیانگذاران به ویژه در صنعت کریپتو مهم است. این توضیح میدهد که چرا بیشمار پروژههای کریپتو به دلیل بنیانگذاران خود، حمایت سرمایهگذاران خطرپذیر، پشتیبانی جامعه و سیل سرمایهگذاری دریافت کردهاند، تنها برای اینکه در نهایت به دلیل خروج بنیانگذاران یا شرایط غیرمنتظره به فراموشی سپرده شوند. یک بنیانگذار خوب روح واقعی یک بلاکچین عمومی و حتی یک پروژه کریپتو است؛
3. شبکه توسعهدهندگان و کاربران. همانطور که توسط اثر متکالف و اثر لیندی تأکید شده است، هرچه اثر شبکه چیزی قویتر و طولانیتر باشد، پایدارتر است. شبکه توسعهدهندگان و کاربران سنگ بنای بلاکچینهای عمومی و بسیاری از پروژههای کریپتو است، زیرا توسعهدهندگان احتمالاً اولین و طولانیترین کاربران یک بلاکچین عمومی کریپتو یا پروژه هستند.
4. اکوسیستم برنامه. درختی که فقط ریشه دارد اما شاخه و برگ ندارد، برای بقا تلاش خواهد کرد، و همین امر برای پروژههای کریپتو نیز صادق است. بنابراین، یک اکوسیستم برنامه غنی، خودپایدار که اثرات همافزایی ایجاد میکند، بسیار مهم است. دلیل اینکه بلاکچینهای عمومی مانند اتریوم و سولانا از رکود اقتصادی جان سالم به در بردهاند، جدا از پروژههای برنامهای مختلفی که به طور مداوم ساختهاند، نیست. علاوه بر این، هرچه اکوسیستم برنامه غنیتر باشد، توانایی آن برای تولید درآمد و پشتیبانی از بلاکچین عمومی پایدارتر است.
5. ارزش بازار توکن. اگر نکات قبلی کارکرد داخلی و پایه یک "خندق دفاعی" بودند، پس ارزش بازار توکن شکل خارجی و تصویر برند یک بلاکچین عمومی و یک پروژه کریپتو است. فقط وقتی "گران به نظر میرسید" افراد بیشتری باور خواهند کرد که شما "پول زیادی دارید" و سایت شما یک "معدن طلا" است. این برای افراد و پروژهها یکسان است.
6. باز بودن به دنیای خارج. علاوه بر ساخت اکوسیستمهای داخلی خود، بلاکچینهای عمومی و سایر پروژههای کریپتو نیز باید باز بودن و قابلیت عملیاتی را حفظ کنند و ارزش را با محیط خارجی مبادله کنند. بنابراین، باز بودن به دنیای خارج بسیار مهم است. به عنوان مثال، اتریوم و سولانا اتصالات آسان و مقیاسپذیر با امور مالی سنتی، جریان ورودی و خروجی وجوه کاربران و صنایع مختلف را از طریق مکانیسمهای پرداخت و وامدهی تسهیل میکنند.
7. نقشه راه بلندمدت. یک خندق دفاعی واقعاً محکم نه تنها نیاز به پشتیبانی در کوتاه مدت دارد، بلکه نیاز به بهروزرسانیها و نوآوریهای مداوم برای حفظ حیات و پایداری خود در بلندمدت دارد. برای بلاکچینهای عمومی، یک نقشه راه بلندمدت هم یک شاخص ستاره شمالی و هم ابزاری قدرتمند برای تشویق توسعه و نوآوری مداوم هم در داخل و هم در خارج از اکوسیستم است. موفقیت اتریوم به طور جداییناپذیری با برنامهریزی نقشه راه بلندمدت آن مرتبط است.
بر اساس عناصر فوق، یک بلاکچین عمومی میتواند به تدریج از صفر رشد کند، از هیچ به چیزی تبدیل شود و در نهایت وارد یک فاز بلوغ و تکراری شود. به طور متناظر، نقدینگی و چسبندگی کاربر به طور طبیعی به دنبال خواهد آمد.
اخیراً، Moore Threads، که به عنوان "نسخه چینی Nvidia" شناخته میشود، با موفقیت در بورس هنگ کنگ پذیرفته شد و در اولین روز معاملاتی خود به یک نقطه عطف 300 میلیارد یوان دست یافت. در روزهای بعد، قیمت سهام آن به شدت افزایش یافت و امروز به یک پیشرفت حیرتانگیز دیگر با بیش از 400 میلیارد یوان ارزش بازار رسید.
در مقایسه با اتریوم، که 10 سال طول کشید تا به ارزش بازار 300 میلیارد دلار برسد، Moore's Thread یک هفتم مسیر قبلی را در چند روز طی کرده است. و در مقایسه با غولهای بازار سهام ایالات متحده با ارزش بازار تریلیونها دلار، صنعت کریپتو حتی کوچکتر است.
این ما را مجبور میکند تأکید کنیم که با مقیاس به طور قابل توجهی کوچکتر تأمین مالی و مشارکت کاربر در مقایسه با امور مالی سنتی و صنعت اینترنت، ما از رسیدن به نقطهای که نیاز به اتکا به استعداد ذاتی داشته باشیم، بسیار دور هستیم. تنها نقطه درد فعلی برای صنعت کریپتو این است که ما به اندازه کافی افراد نداریم، به اندازه کافی سرمایه جذب نمیکنیم، یا طیف گستردهای از صنایع را درگیر نمیکنیم. به جای نگرانی درباره "خندقهای دفاعی" در سطح کلان و همهجانبه، شاید باید بر این تمرکز کنیم که چگونه ارزهای دیجیتال میتوانند نیازهای واقعی طیف گستردهتری از کاربران را سریعتر، با هزینه کمتر و راحتتر برآورده کنند.


